در حال بارگذاری ...
...

مسعود توکلی در نقد نمایش "تهران زیر بال فرشتگان" می گوید: با توجه به نورپردازی و طراحی صحنه، کارگردان توانسته در ایجاد یک فضای اکسپرسیونیستی کاملا موفق عمل کند.

مسعود توکلی در نقد نمایش "تهران زیر بال فرشتگان" می گوید: با توجه به نورپردازی و طراحی صحنه، کارگردان توانسته در ایجاد یک فضای اکسپرسیونیستی کاملا موفق عمل کند.

مهر: مسعود توکلی در نقد نمایش "تهران زیر بال فرشتگان" می گوید: با توجه به نورپردازی و طراحی صحنه، کارگردان توانسته در ایجاد یک فضای اکسپرسیونیستی کاملا موفق عمل کند. به اضافه اینکه اگر نمایش ریتم و ضرباهنگ بهتری داشت، در آن صورت تماشاگر اگر نگوییم ارتباط بهتری با نمایش برقرار می‌کرد، حداقل لذت بیشتری از آن می‌برد.

مسعود توکلی، عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران، نقد و نظرش را بر نمایش "تهران زیر بال فرشتگان" به نویسندگی و کارگردانی نادر برهانی مرند چنین بیان می کند : "این نمایش قصد دارد تا مسائل روز جامعه کنونی ما به خصوص تهران را مورد نقد و بررسی قرار دهد. اگر مسائل گذشته و حال جامعه را مطرح می‌کند، در واقع قصد دارد نگاهی به آینده داشته باشد. این ادعا بارها از زبان شخصیت‌های نمایش بیان می‌شود."

توکلی می افزاید : "وقتی مساله زلزله در نمایش مطرح می‌شود، در واقع نویسنده می‌خواهد آینده‌ای سیاه را برای جامعه‌اش ترسیم کند که از ورای آن به مشکل خانواده‌ای در میان راه مانده اشاره داشته باشد. اسفند فرزند کوچکتر، در واقع نمادی از فردای زلزله تهران است."

این منتقد تئاتر در ادامه می گوید : " ما با خانواده‌ای رو به رو هستیم که در گذشته سرنوشت تلخی را پشت سر گذاشته و آینده‌ای سیاه را نظاره‌گر است. به نظر می‌رسد این تلخی و شومی ریشه در دروغ و ریاکاری دارد که پدر در گذشته به آن مبتلا بوده است. این گذشته با ورود برادر بزرگتر بازگو می‌شود و پرده از سرنوشت تلخ مادر برمی‌دارد. نامه‌هایی که او در جنگ به خواهر کوچکش نوشته همه به دنیای تلخ و تاریک این خانواده در گذشته اشاره دارد. بنابراین برای ارزیابی نمایش باید به بعد اجتماعی آن توجهی ویژه شود. این دغدغه که برگرفته از کم توجهی اخلاق اجتماعی و فردی در جامعه است، نویسنده را بر آن داشته تا با طرح این مسائل، به نقد آدم‌های دیروز و امروز بپردازد. این خانواده نمادی از یک جامعه کوچک و هشداری است به افراد جامعه که در صورت بی‌توجهی به مبانی و معیارهای اخلاقی و انسانی جامعه دچار تزلزل و بی‌ثباتی و در نهایت فروپاشی خواهد شد."

عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران همچنین می گوید : " از این بعد که نمایش توانسته ارتباطی بی‌پرده و صریح با مخاطب امروزی برقرار کند، به نظرم موفق بوده است. ولی اگر از این سمت به موضوع نگاه کنیم که زیر سوال رفتن اخلاق خانواده و فردی در مواجهه با یکدیگر باعث دور شدن از موضوع می‌شود، در آن صورت جای این بحث باقی می‌ماند که تعدد مضامین چرا باید باعث شود ما کمتر به اصل موضوع پی ببریم و انسجامی که باید حول موضوع اصلی وجود داشته باشد به نوعی از بین برود؟"

این منتقد تئاتر می افزاید : " با توجه به نورپردازی و طراحی صحنه، کارگردان توانسته در ایجاد یک فضای اکسپرسیونیستی کاملا موفق عمل کند و اجرایی خوب داشته باشد. به اضافه اینکه اگر نمایش ریتم و ضرباهنگ بهتری داشت، در آن صورت تماشاگر اگر نگوییم ارتباط بهتری با نمایش برقرار می‌کرد، حداقل لذت بیشتری از آن می‌برد."

مسعود توکلی در ادامه می گوید : "اگر بخواهم بازی‌ها را مورد نقد و بررسی قرار دهم، باید به بازی هومن برق‌نورد و هدایتی اشاره کنم که چندان در دل این مجموعه نمی‌گنجد. شخصیت پدر و دختر که سهراب سلیمی و افسانه ماهیان در آن ایفای نقش می‌کنند، کاملا ملموس و باورپذیر است. چون برای هر دو آنها شخصیت‌پردازی درستی شده است. تماشاگر وقتی بازی این دو را می‌بیند، برایش کاملا باورپذیر است. اما شخصیت اسفند در اجرای بازی خود دچار تناقض شده است. مثلا گاهی از قالب نقش خود بیرون می‌آید و تبدیل به شاعر می‌شود یا با پلی که می‌زند از شخصیتی به شخصیت دیگر می‌رود و خود را روان‌پریش معرفی می‌کند. برای همین این نقش چندان در دل مخاطب جایی پیدا نمی‌کند."

توکلی می گوید : " اگر کارگردان این تمهیدات را به شکل کاملا ملایم انجام می‌داد شاید آن اتفاقی که برای شخصیت اسفند لازم بود می‌افتاد. در شخصیت اصلان با بازی آقای شجاعی هم تقریبا همین مشکل به چشم می‌خورد. ما هرگز درنمی‌یابیم که اصلان به خاطر فرار از مشکلات خانواده به جبهه رفته و این تناقض شخصیتی با پدرش را در مواجهه با جنگ به دست آورده است. ما حتی نشانه‌هایی از احساسات و فضای خاصی که این شخص در آن دوران تنفس کرده را نمی‌بینیم. برای همین بعد شخصیتی او بسیار کمرنگ است. حداقل در اجرا ما این نمود را نمی‌بینیم."

این منتقد تئاتر در پایان گفت : " در کنار این نمایش یک ماجرای دیگری در حال وقوع است که ما فقط صدای آرام آن را می‌شنویم که البته این مساله علاقمندی و وابستگی آقای برهانی را به رادیو و صدا می‌رساند. برای همین در این نمایش کمتر به وجه تصویری توجه شده است. به نظرم این تمهید آگاهانه یا ناآگاهانه از سوی کارگردان باعث لطمه خوردن به اجرای نمایش شده است. اگر ایشان در به تصویر کشیدن اتفاق‌های نمایش فکر بیشتری می‌کرد، در آن صورت با نمایش جذاب‌تری رو به رو می‌شدیم."